در گذر از مارپیچ زندگی....

ساخت وبلاگ
متاسفانه دو سه روزی هست که عمه سکته مغزی کرد. جراحی شده و رفته کما، البته سطح هوشیاریش بالاتر رفته ولی گویا حالش خوب نیست. روزی که فهمیدم خیلی ناراحت شدم و 24 ساعتی طول کشید ریکاوری کنم. همسری نگران ب در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 172 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

دیروز به این نتیجه رسیدم که زیادی به مدیرم اعتماد کردم. یعنی یه جورایی کنارم نموند و بهم نارو زد. در واقع فقط منافع خودش یراش مهم بود. منافعش هم در حال حاضر در این بود که این دختره رو رام کنه که موی د در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

دلم خیلی گرفته، دلم بی نهایت گرفته. چرا؟!! نمی دونم. اصلاً نمی دونم. یا اختلالات لعنتی هورمونیه یا چیز دیگه. سومین باره توی این سه هفته خواب مادربزرگم رو می بینم!!! خیلی وقته مرده من خوابش رو نمی دیدم. دم صبح بود انقدر گریه کردم توی خواب که از خواب پریدم.

این عزت نفس چیه که من ندارم. این حساسیت چیه که من دارم؟!!!! چمه؟! چرا همسر خوبی نیستم؟ چرا مادر خوبی نیستم؟ چرا شهروند خوبی نیستم؟ چرا همکار خوبی نیستم؟ چرا بدم؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

گاهی اوقات دلم میخواد شاغل نبودم یا اینکه کارمند نبودم. الان که نشستم از اون دسته اوقاتی هست که دلم میخواست اینجا نبودم. دلم می خواست یه جایی بودم که این آدمها نبودن که نمی دیدمشون....

در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

سرما خوردم. بیش از هر چیزی هم گلوم درگیر شده انگار!!! آبریزش بینی هم امروز اضافه شده و دیشب بینیم کامل کیپ بود. آخر هفته به مراسم عزاداری فوت ناگهانی زندایی گذشت. هم خسته شدم هم اینکه فکر کنم ویروس از در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 175 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

متاسفانه پسری ما هم سرما خورد. دیروز تب داشت و پرستارش الکی می گفت بهش استا داده ولی نداده بود تا بعد از ظهر که خودم رسیدم خونه و سریع استا رو توی دهنش ریختم و با اینکه خیلی ناراحت شد چون خواب بود ولی در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

دیشب داشتم فکر می کردم که چقدر زندگی بی ارزشه. خیلی خیلی بی ارزشه و وقتش کمه!!! کی فکرش رو می کرد زندایی تصادف کنه و بمیره و زندگیش نصف و نیمه بمونه! کی فکرش رو می کرد عمه سکته مغزی کنه و 1.5 ماه توی در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 161 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

واکسن پسری رو نزد گفت که ریه هاش خیلی درگیر شده و صلاح نیست. در عوض کلی داروی مزخرف نوشت و اصرار داشت حتماً آخریش رو گیر بیارید. همسری کلی داروخانه ها رو گشت و بیشتر از دویست تومن هم پول دارو داد. همو در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 176 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

این همه گفتم زندگی ارزش هیچ دغدغه ای نداره و باید راحت گرفت که نتیجه اش بشه نخوابیدن دیشبم. انقدر فکر و خیال می کردم به جابجایی میز و اینکه دور و برم توی محل کار چه خبره و جی میشه که خواب به چشمم نیوم در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10

گویا بعد از گذشت یک ماه آخرای سرماخوردگی بنده می باشد. انقدر سرفه کردم طی چند روز که قلبم به طرز عجیبی درد می کرد. انقدر درد می کرد که واقعاً دیگه ترسیده بودم. دیروز از استرس شدید انقدر بهم بد گذشت که در گذر از مارپیچ زندگی.......
ما را در سایت در گذر از مارپیچ زندگی.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marpichezendegia بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:10